Justice for All

The Motto of the Theology State in Iran

The Motto of the Islamic Republic of Iran (IRI), it is better to be feared than to be loved. The IRI is using Iron Fist by utilizing Machiavelli doctrine of Fear, Fraud and Force to rule Iran.

Think Independently, and freely because you are a free person.




Monday, September 03, 2007

Persian text about Iran, from Jebeh Meli

آنسوی اين سراب چيست؟

حقيقت، عقل است و بس، و دين سرابی است که به آن خيال داريم و اين خيالِ غيرِ حقيقی، بدليلِ اينکه فنای عقل را موجب ميشود، تخيلاتِ سراب را در چشمِ کور ذهنان، بعنوانِ حقيقت جلوه ميدهد.
آنسوی اين سراب ( دين) چيست؟
هيچ؛ خلع؛ سياهی؛ ديواری بلند و يا کوچه ای بن بست.

شايد میپرسيد که اگر دين، سراب و يا خيالی بيش نيست، پس خدا چيست و يا کيست؟
خدا، حقيقت است و چون حقيقت عقل است، آنکه عاقل است، انسان ناميده ميشود که همان خداست و آنکه دوان دوان برای رسيدن به سرابِ دين هول ميزند، آدم است و يا همان حيوان.

و آدمها چون حقيقت را نمی پذيرند و از عقلِ خود ثمری نميبرند تا انسان شده و خدای نهفته درونِ خود را متبلور کنند، برای جبرانِ اين کمبود، بدنبالِ خدايانِ ديگر ميگردند تا در مقابلش زانو زنند، بجای آنکه عقل را که همان خداست، آزاد گذارده و پايه بينشِ خود کنند تا راهنمايشان باشد و اين دليليست که ميگويم آدمها خدا را ميکشند چون عقل و انديشه را در خود کشته اند و اين قاتلهای بی عقل( بی خدا) بدنبالِ خدايی ديگر در سرابِ دين ميگردند و هر کدام دروغی را بعنوان خدا میپذيرند؛
يکی گاو می پرستد، ديگری بتی و يا مجسمه ای را و برخی سنگِ سياه ( حجر الاسود= الله) را و هر کدام ميگويند که خدای آنان بهتر و برتر است؛
و از اينجاست که جنگِ بتهای خدا ناميده شده و جنگِ اديان شروع ميشود و هر کس ديگری را برای خدای دروغينش ميکشد.

در طولِ تاريخ، اين خدايانِ دروغين که به ياریِ گوسفندانِ همراهِ خود، دين را تشکيل داده اند، يکی پس از ديگری می آيند، مدتی کم يا زياد ميمانند و سپس ميميرند؛

گهگاهی خدای ديگری دورادور خود را به چشمِ آدمها از اين سراب نشان ميدهد و او هم ميميرد؛ يکی زودتر ميميرد و خدايی ديگر کمی ديرتر، يعنی آن خدايی که زورش بيشتر است، بيشتر عمر ميکند ولی او هم روزی خواهد مُرد.

تنها خدايی که نميميرد، خدايی است که بر گرفته از اين سراب نباشد، خدای حقيقت که همان عقل و خرد است، خدايی که انديشه و آنهم نيکش را می آموزد و آدم را انسان ميکند و اينچنين خدايی حتی بعد از مرگِ هر انسان، زنده ميماند و دانشِ خود را به نسلهای انديشمندِ بعدی ميبرد و تکامل را موجب ميشود، پس او تنها خدايی است که نميميرد.

خداهای دروغينِ ديگر، آفريده نيازهای بی عقلانی هستند که برای رسيدن به سرابِ خيالات، ستون شده اند، يا توسطِ تهی مغزان و يا از سوی پليد انديشان برای جذبِ گوسفندان در گله های خود؛
که البته همه آنها جز تخيل چيزی بيش نيستند وچون هر کدام بر گرفته از نيازهای آدمهای متفاوت هستند، پس اين خدايان نيز با هم متفاوتند؛ يکی کمی ملايم تر، ديگری خونخوار تر؛ يکی ناز و نوازش ميکند، ديگری حکم و دستور صادر ميکند؛ .... .

آری خدا وجود دارد؛ عقل و انديشه انسانها خدای اين زمين است و اگر آفرينشِ هستی نيز خدايی بی نهايت که عاملِ چرخش و گردشِ کائنات است داشته باشد، او هيچ نسبت و خويشاوندی با خدايانِ سرابهای زمينی ندارد؛ ......

(گوشه ای ازکتابِ جادوی سياه، نوشته دکتر عبدالرضا حيدری)
جبهه نجات

No comments: